قاضى زمانه ات را بشناس

ساخت وبلاگ

نچو ، پنبه ای ترینِ خاطره هایم است

اینکه از تنهاییم لذت میبرم دلیل نمیشه احساس تنهایی نکنم


. زهرا صفائی . شنبه نهم آذر ۱۳۹۸ . 22:17

قاضى زمانه ات را بشناس...
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 18:15

جعبه کبریت رو از جیبش در میاره و با دست دیگه اش پیچ گاز رو باز میکنه. پنکه سقفی لق میزنه و صداش توی فضا میپیچه. کارگاه پر نور شده اما هنوز خنکه. میشینم روی میز کارگاه و با قیچی ها بازی میکنم تا چای رو دم کنه. از پشت بهش نگاه میکنم. چقدر لاغر شده. دارم فکر میکنم چجوری میتونه با این همه کار سخت هر روز انقدر موهاش رو زیبا ببافه. برمیگرده و لبخند زورکی ای میزنه که مجبور میشم من هم زورکی بخندم. میگه : زردآلو میخوری؟ مهرداد دیشب یکم نوبرونه خریدهمیگم: نه دلم درد میکنه یکم چیزی نمیگه، انگار کلا نمیخواد چیزی بگه. کاش نمیومدم، معذبم. هم اون داره از حرف زدن فرار میکنه هم من. قیچی رو دستم میگیرم بازش میکنم. میگم : یادش بخیر هر وقت قیچی باز و بسته میکردم مامان میگفت نکن دعوا میشه. انگار وقتی قیچی نبود ما دعوامون نمیشد.سرم رو که بالا میارم فنجون ها رو تو سینی چیده، توی یکی از فنجون ها هم یه تیکه نبات انداخته.- خوب کردی اومدی، حوصله نداشتم دیگه کار کنم- واقعا؟ فکر میکردم مزاحمم- دیوونه ای؟- نمیدونمتکیه میده به کابینت و دستش رو میزاره پشتش. انگار میخواد حرف بزنه.میگم: امروز یاد منیژه کردم، چطوره اون؟ بچه اش الان باید دیگه بزرگ شده باشه- آره اونم امروز میگفت پرهام هی اسباب بازی هاش رو پرت میکنه اعصابش خورده- آره بچه ها همشون یه دوره ای اینجوری میکنن، خوبه من بچه ندارم چون فکر کنم من خودمم بچه رو پرت کنم اگر اینکار رو بکنه.لبخند کمرنگی میزنه. بند کفشش باز شده اما نمیبنده. پاهاش رو بازی بازی میده و انگار داره روی زمین دایره های فرضی میکشه. صداش رو صاف میکنه و به زور کلمه ها رو روی زبونش میاره:- میگن بچه ها وقتی هنوز نمیتونن احساساتشون رو به زبون بیارن چیز میز قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 20:36

برای من راه فرار، سریال ها بودند. راه فرار از واقعیتی که در اون آدم ها برای هم وقت نمیذاشتن، برای هم نبودن، وقتی قلب هم رو میشکوندن، دنیا براشون میلیون ها نشونه نمیفرستاد تا برگردن و اشتباهشون رو جبران کنن. راه فرار از این واقعیت که غم ها و رنج ها مثل سریال ها آنقدر هم مهم نیست. فرار از این واقعیت که نقش ما، نقش آدم های اطرافمون از اونچه که فکر میکنیم بی هیجان تر و بی هدف تره. برای من سریال ها، پناه تنهایی ها بودن. سریال های کمدی عاشقانه ای که برای تموم لحظه های خسته کننده و بی هیجانی که جایی برای جدی و منطقی بودن نمیذاشت. سریال های پرهیجان و چالش برانگیز برای روزهایی که ناامیدتر و بی هدف تر از همیشه به مسیری که اومدم نگاه میکردم و به دنبال لحظه ای که بهم ثابت کنه یکی از این روزها مثل سریال ها اتفاقی میوفته که ورق برمیگرده. کاراکتر های قوی و باهوشی که یادم دادن و الهام بخش روزهایی بودن که شکننده تر از همیشه بودم، کاراکتر های مغرور داستان ها که خواسته های قلب پاکشون رو فدای غرورشون کردن. سریال ها زندگی های نکرده ان. آدم های نداشتن، داستان های نشنیدن، عشق های دست نیافتنی،معشوقه های بی نقص، رویاهای تحقق نیافته، زندگی های تصویرنشده، داستان های ایده آلی برای تعریف کردن که زندگی برامون ننوشت.  قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 262 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 20:36

باورم نمیشه این منم ، اینی که داره هر راهی پیدا میکنه تا وقتش رو هدر بده ، میدونه داره اشتباه میره و باز ادامه میده ، میدونه داره زمانش رو از دست میده و اهمیت نمیده ، میدونه ته راه بن بسته باز میدوئه قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42

دخترهای سال پایینی گوشه سالن گیتار میزدن و تمرین آواز میکردن، هر از گاهی فالشی صداشون اونقدر اوج میگرفت که ما رو به خنده مینداخت ، آهنگ ها رو نیمه کاره رها میکردن و سریع میرفتن سراغ  بعدی . وقتی خاطره قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42

دیشب که خیره شده بودم به ماه کامل توی آسمون و سعی میکردم تا دونه دونه آدم های زندگیم رو یادم بیارم و براشون آرزوی سلامتی و خوشی کنم، آرزوی زیادی برای خودم به ذهنم نرسید. معمولا وقتی میخوام آرزو کنم هم قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 124 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42

من دلم عشق میخواد. این رو منی میگم که گارد داره روی هر آدمی که نزدیکش میشه، که نکنه گیر بیوفته تو یه رابطه " دوزاری" که متنفره از رابطه های از روی سرگرمی از رابطه های برای "بابا یکی باشه حوصلمون سر نر قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42

وقتی بچه تر بودم رابطه برادر خواهری برام رابطه زیبایی بود، نمیدونستم از بیرون چه شکلیه، نمیدونستم چه حقی دارم تو این رابطه، هیچی نمیدونستم و خوشحال بودم. بزرگتر که شدم الگوم شده بود، بدون اینکه بدونم قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42

از کی بود نَنشسته بودم! نه که نَنشسته باشم، نَنشسته بودم برای نِشستن. تو کتاب روانشناسی آشتی فصلی بود به همین اسم، نشستن برای نشستن، نه برای غذا خوردن، نه برای فکر کردن، نه برای منتظر بودن، نه برای در قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42

دلم میخواد یه روزی میومد که میتونستم وقتی داره همینجوری از خیابون میگذره بازوش رو بگیرم و بهش بگم چقدر دیدنش، "فقط" دیدنش انقدر به من قدرتمند بودن رو یاد میده. چقدر فقط نگاه کردن بهش کمکم میکنه تا روح قاضى زمانه ات را بشناس...ادامه مطلب
ما را در سایت قاضى زمانه ات را بشناس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nochou بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:42